سیمرغ سهند (2)

نویسنده : برادران رضا و داود فتحى‏پور





2-2. دولت قرآنى شهریار

در ایمان و معرفت و اعتقاد استاد شهریار به قرآن كریم همین بس كه ثلث آنرا به خط زیباى نسخ تحریر كرده و درباره هم‏نشینى با این كتاب چنین مى‏گوید:
«از كودكى با دو كتاب انس گرفتم، قرآن مجید و دیوان خواجه و حالا كه پیر شده‏ام به جز صداى قرآن و به جز صداى حافظ هر صداى دیگرى گوشم را آزار مى‏دهد.»
تجلى ارادت استاد به این كتاب آسمانى به وضوح در اشعارش مشهود است. استاد علاوه بر دو قصیده شیوا و دل‏نشین «كتاب خدا» و «سر خط قرآن» كه در شأن قرآن به یادگار گذاشته است در غزلیات، قصاید و مثنوى‏هاى متعددى از آیات و مضامین قرآنى بهره گرفته است. از آن جمله در غزلیات: «قاف عزلت»، «دل شكسته»، «جمع و تفریق»، «قرآن مه و مهر»، «جشن دانشگاه تبریز»، «طبیب نامحرم»، «قلم تذهیب»، «بوى پیراهن» و...، در قصاید: «پرتو تابنده»، «مسافرت شاعرانه»، «سرود چشمه‏سار»، «شهید محراب» و...، در مثنوى‏هاى «اسلام و خدمت اجتماع»، «صداى خدا»، «غروب نیشابور»، «پرى» و... این مهم به چشم مى‏خورد در این جا به نمونه‏هایى از این اشعار اشاره مى‏شود.
... و على‏اللّه‏ فلیتوكل المتوكلون (ابراهیم/12)
گر دوستان به علم و هنر تكیه كرده‏اند
ما را هنر نداده خدا جز توكلى
(جمع و تفریق)
ولقد كرّمنا بنى آدم.(اسراء/70)
از ازل خلعت تشریف به دوش تو و من
تا ابد آیت تكریم به شأن من و توست
(قرآن مه و مهر)
نصر من‏اللّه‏ و فتحٌ قریب. (صف/13)
آن قهرمان كه «نصرمن‏اللّه‏» سپاه اوست
خوش داد دوش مژده «فتح قریب» من
(طبیب نامحرم)
كل من علیها فان و یبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام.(الرحمن/27 26)
بجز آن پرتو پاینده كه اقلیم بقاست
گیتى و هر چه در او هست فنا خواهد بود
(پرتو تابنده)
ایاك نعبد و ایاك نستعین(حمد/5)
با سر راه اجانب رفتنت
چیست این «ایاك نعبد» گفتنت
(اسلام و خدمت اجتماع)
قال ابوهم انى لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون، قالوا تاللّه‏ انك لفى ضلالك القدیم. (یوسف/95 94)
اشم رایحه یوسفى و كیف شمیم
عجب كه باز نمى‏آیم از ضلال قدیم
اسیر بیت حزن گو دریچه‏ها بگشا
اشم رایحه یوسفى و كیف شمیم
(بوى پیراهن)
براى حسن ختام این بخش قصیده «سر خط قرآن» آورده مى‏شود: سر خط قرآن
سال‏ها دخمه خود ظلمت زندان كردم
تا درى رخنه به میخانه رندان كردم
تا به ویرانه خود گنج قناعت جستم
قصر آمال و امانى همه ویران كردم
من هم از خود نرسیدم به دیار سیمرغ
طى این بادیه بارستم دستان كردم...
تا به سلمان چه رسد سلطه كفر ابلیس
كه من ابلیس خود از سلطه مسلمان كردم...
شيوه كار من از خواجه شیراز بپرس
كانچه استاد غزل گفت بكن آن كردم
شهریارا به بیاض سحر و زرخط شمع
كه همه مشق خود از سر خط قرآن كردم

2-3. ارادت به خاندان وحى و عصمت

استاد شهریار ارادت خاصى به حضرت ختمى مرتبت صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشته و اشعار فراوانى در شأن آن حضرت سروده است. قصیده زیباى «قیام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم » و مثنوى «میلاد مسعود حضرت ختمى مرتبت صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم » از جمله این اشعار هستند. قیام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
ستون عرش خدا قائم از قیام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
ببین كه سر به كجا مى‏كشد مقام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
بجز فرشته عرش آشیان وحى الهى
پرنده پر نتواند زدن به بام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
سوار رفرف معراج در نوشت سماوات
سرود صف به صف قدسیان سلام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
اذان مسجد او زنگ كاروان قرون بین
خداى را چه نفوذیست در كلام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
على كه كون و مكانش غلام حلقه به گوشند
مگر نه فخركنان گفت: من غلام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ...
به ذوالفقار على دیدى استقامت اسلام
كنون به قامت قائم ببین قوام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
به كام دل نرسد شهریار در دو جهان كس
مگر خدا دو جهان را كند به كام محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
و اما، در ارادت به امیرالمؤمنین، مولاى عارفان، حضرت على علیه‏السلام بى شك، شهریار از خاصان مجذوب شده در معرفت و پرورش یافته مكتب آن حضرت بوده است. شعر «هماى رحمت» او كه از بلندآوازه‏ترین اشعار در مدح حضرت على علیه‏السلام بوده و خود استاد را نیز بلندآوازه ساخته، تأییدى بر این مطلب است، حال آن كه این شعر، خود داستانى عجیب داشته است و آن داستان از این قرار است:
«نقل است كه شبى مرحوم آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى در عالم رؤیا مى‏بیند كه:
محفلى است باشكوه كه حضرت مولى‏الموحدین، على علیه‏السلام ، در آن حضور دارند. شاعران، حلقه بسته‏اند و هر كسى سروده خود را در مدح و منقبت اهلبیت، مى‏خواند. شاعران، یكى پس از دیگرى شعر خود را قرائت مى‏كنند و دیگر كسى نمى‏ماند كه شعر نخوانده باشد. در اين هنگام على علیه‏السلام مى‏فرمايد: «أین شاعرنا؟» و در این هنگام شهریار به ادب و شكوه وارد مى‏شود و لب به شعر مى‏گشاید:
على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را
كه به ما سوا فكندى همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بین
به على شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند
چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را
مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو اى گداى مسكین در خانه على زن
كه نگین پادشاهى دهد از كرم گدا را
بجز از على كه گوید به پسر كه قاتل من
چو اسیر توست اكنون به اسیر كن مدارا
بجز از على كه آرد پسرى ابوالعجائب
كه عَلَم كند به عالم شهداى كربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاك‏بازان
چو على كه مى‏تواند كه به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملك لافتى را
به دو چشم خون فشانم هله اى نسیم رحمت
كه ز كوى او غبارى به من آر توتیا را
چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم
كه لسان غیب خوش‏تر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم كه نسیم صبحگاهى
به پیام آشنایى بنوازد آشنا را
زنواى مرغ یا حق بشنو كه در دل شب
غم‏دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
بر هر صاحبدلى روشن است كه حضرت آیت‏اللّه‏ مرعشى از زمره «عباداللّه‏ المخلصین» بوده، در منزلت ایشان همین بس كه در وصیت‏نامه‏شان چنین سفارش كرده‏اند: «سجاده‏اى كه به روى آن هفتاد سال نماز شب خوانده‏ام با من دفن شود.» با اندك تأملى در این جمله و داستان ذكر شده و برقرارى ارتباط بین آنها مى‏توان به نكات مهمى پى برد و «جالب این است كه خود آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى قبل از مشاهده این رؤیا شهریار را نمى‏شناخته است و پس از آن سراغ شهریار را مى‏گیرد و نامه و صله‏اى نیز به او مى‏فرستد.»
استاد شهریار در اشعار متعدد دیگرى همچون: «مناجات»، «على و دنیا»، «یاعلى»، «جلوه خدا» و در بخش عمده‏اى از جلد دوم دیوان خود كه با عنوان «اقتباس و ترجمه از دیوان حضرت امیر علیه‏السلام » آمده ارادت خود را تا حد اعلایى نشان داده است. در مجموع، شهریار حدود هفتصد بيت در مدح و ثناى حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و خاندان پاكش دارد كه نزديك به دويست بيت آن در مدح مولا على علیه‏السلام سروده شده است.
استاد شهریار در شأن سایر حضرات ائمه معصوم علیهم‏السلام اشعارى دارد كه از نظر كمیت بیشتر آن‏ها در مورد حضرت قائم علیه‏السلام سروده شده كه از جمله آن‏ها مى‏توان از غزل‏هاى: «در انتظار فرج» و «صداى خدا» یاد كرد. صداى خدا
سپاه صبح زد از ماه خیمه تا ماهى
ستاره، كوكبه آفتاب خرگاهى
به لاجورد افق ته كشیده بركه شب
مه و ستاره تپیدن گرفته چون ماهى
به جستجوى تو این صبح در شبان سیاه
بسا كه قافله آه كرده‏ام راهى
نمانده چشمه آب بقا به ظلمت دهر
بجز چراغ جمال بقیة‏اللهى
برآى از افق اى مشعل هدایت شرق
برآر گله این گمرهان ز گمراهى...
به گوش آن كه صداى خدا نمى‏شنود
حدیث عشق من افسانه‏اى بود واهى

2-4. شهریار / ارزش‏هاى دینى / انقلاب اسلامى

با مطالعه اجمالى زندگى استاد شهریار، مى‏توان پى برد كه ایشان به برخى از ارزش‏هاى اصیل دینى و اسلامى پایبند بوده‏اند. جهت اجتناب از اطاله كلام در این جا به نمونه‏هایى از این پایبندى‏ها اشاره مى‏شود:
استاد، دوستى داشتند كه ایشان را جهت سفرى، به اروپا دعوت مى‏كند، استاد در پاسخ ایشان، در نامه‏اى خطاب به ایشان چنین مى‏گوید:
جان من بازآ به جاى خود كه جانان پیش ماست
مدعى آرایش تن مى‏كند جان پیش ماست
در سواد شب توان خواندن كتاب آسمان
شمع بزم صبحدم با ما و قرآن پیش ماست
با چراغ علم، راه بت‏پرستان مى‏روند
كعبه چشم‏انداز ما و راه ایمان پیش ماست
و اما وجه دیگر شخصیت دینى استاد پس از انقلاب اسلامى جلوه‏گر شد به طورى كه على‏رغم درخواست اغلب دوستان و نزدیكانش مبنى بر ترك كشور و دورى گزیدن از جریانات انقلاب، ایشان حضور قوى و حساس خود را اعلام كرده و به تعبیر خود به «جهاد قلمى» روى مى‏آورد و در این عرصه نیز همچون عرصه‏هاى دیگر اثرات ارزنده و به یادماندنى بر جاى مى‏گذارد. در اين جا تنها به بخشى از اين آثار كه قسمت عمده‏اى از ديوان شهریار را به خود اختصاص داده مى‏پردازيم: «سرود اسلام»، «نوروز انقلاب»، «طلیعه انقلاب»، «جهاد حسینى»، «دهه فجر»، «جمعه خونین»، «دست على به همراه بسیج» و... نمونه‏هايى از اشعار انقلابى استاد شهریار هستند. دست على به همراه بسیج
یاعلى باز از خدا دستى به همراه بسیج
جاودان كن در جهان این جلوه و جاه بسیج
یاعلى خون حسینت كى رود از یادها
گو ببیند زینب این غوغاى خون خواه بسیج...
اشك و خون مى‏بارد از آفاق آذربایجان
خود به مژگان رفته آذربایجان راه بسیج
مى‏زداید دود آه خیمه‏هاى سوخته
خیمه و خرگاه زد در كربلا آه بسیج
كور دل بودند اهل كوفه و بیعت شكن
قوم سلمان است این قوم دل آگاه بسیج
غرش اى شیر خدا ببر و پلنگ خفته را
تا شود صدامیان خرگوش و روباه بسیج
لشگر اسلام شد چون سیل و طوفان در خروش
كفر اگر خود كوه باشد مى‏شود كاه بسیج...
رهبر از نصر من‏اللّه‏ داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت اللّه‏ بسیج...
با شعار یا محمد شیعه و سنى یكیست
نیست جز قرآن و حق ذكرى در افواه بسیج
این سفر با فتح پایان بازمى‏گردد سپاه
مى‏دهد پایان به فتح گاه و بى‏گاه بسیج
سر به درگاه خدا مى‏ساید این جهد و جهاد
شهریارا تا بسایى سر به درگاه بسیج
ارادت و علاقه شدید استاد به انقلاب و ارزش‏هاى آن در كلامش مشهود است بطورى كه مى‏گوید: « شعر انقلاب، همین شعرهایى است كه مردم مى‏گویند. یعنى: حقیقت شعر، حرفى است كه از دل بربیاید و در دل بنشیند. من در این دور انقلاب، از این شعر، شاهكارتر ندیدم كه، این جمعیت، یك دفعه، فریاد مى‏زنند:
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدى، خمینى را نگه‏دار!
شاید این شعر، صدها بار مرا منقلب كرده است، كه هیچ غزلى اين تأثير را در من نداشته است.»
عشق و علاقه استاد شهریار به امام راحل (ره) نيز در غزل «مقام رهبرى» نمايان است؛ و خود این غزل، گویاى این واقعیت است. « مقام رهبرى»
تو آن سروى كه چون سر بركنى سرها بیارایى
وگر سرور شدى آئین سرورها بیارایى
به نقاش ازل مانى كه با نقشى جهان‏آرا
چمن‏ها با گل و سرو و صنوبرها بیارایى
بدین شوق شهادت‏ها چه بیم از لشكر كافر
كه هر آنى تو آن رانى كه لشكرها بیارایى
همان تیغ جهاد و خطبه‏هاى مسجد كوفه است
كه رنگین مى‏كنى محراب و منبرها بیارایى
به فرمان تو پاكان بالقاءاللّه پیوستند
چه رنگین حجله‏ها كز سنگ و سنگرها بیارایى
به روزن‏هاى چشم و دل همه نور جمال توست
بِه هر روزن تو منظورى و منظرها بیارایى
تو بودى «آفتاب‏ازمغرب» آن‏كو درحدیث آمد
به كشورها گذر كردى كه كشورها بیارایى
اگر خاور به خورشیدى درخشان مى‏كند آفاق
تو آن خورشید رخشانى كه خاورها بیارایى
كجا با مُشك و عنبر كلك مشكین تو آرایند
تویى كز خط مشكین مشك و عنبرها بیارایى
دل و جان همه مردم پر از نقش تو جانانه است
جلو خان‏ها بیفروزى و سردرها بیارایى
من‏این‏یك‏بیت‏سعدى باتو اى‏خواننده مى‏گویم
مگر گیرى قلم در دست و دفترها بیارایى
به زیورها بیارایند مردم گل عذاران را
«تو شاخ گل چنان زیبا» كه زیورها بیارایى
تو هم خود شهریارا گوهرآرایى و گوهرسنج
به هر گنجت گذار افتاد گوهرها بیارایى
استاد در اشعار متعدد دیگرى تقید خود به اصول اسلامى را به زبان مخصوص خویش بیان مى‏كند. اشعار: «آئین تزویج در اسلام»، «هدیه روزه‏داران»، «به خواهش دخترم شهرزاد براى كودكستان»، «سرنوشت انسان»، «دین و دنیا» و... تأییدى بر این مدعا مى‏باشند.

2- 5 . شهریار و حافظ

در دل شب‏ها چه خلوت‏ها كه من از خود به در
در خلوص عشق خود با خواجه خلوت مى‏كنم
شهریار را با حافظ انس و الفت دیرینه‏اى بوده است و همچنان كه قبلاً نیز اشاره شد خود، «صداى حافظ» را بعد از قرآن تنها صداى آرام‏بخش و دل‏نشین براى خود مى‏داند. همچنین در نسبت خود با حافظ چنین مى‏گوید: من و حافظ هر دو در یك كلاس هستیم با این تفاوت كه حافظ شاگرد اول و من شاگرد متوسط كلاس هستم.
ارادت و بندگى خواجه شیراز، براى شهریار به حدى مى‏رسد كه پا به پاى استاد خويش، از شراب عرفان جام‏ها نوشیده و مست از این شراب در غزلیات فراوانى به استقبال حافظ رفته است، اگر چه برخى این همراهى را به دید رقابت با حافظ نگریسته‏اند.
عمق پیوند و وجوه اشتراك این دو سخن‏سراى نامى چنان فراوان است كه پرداختن بدان، خود مى‏تواند موضوع مقالات چندى باشد. از بارزترین جلوه‏هاى این پیوندها، همانا انتخاب تخلص «شهریار» از ديوان خواجه شیراز است كه حكايتش بسى جاى تأمل دارد. تلمذ از مكتب كتاب انسان‏ساز قرآن از دیگر وجوه مشترك این دو سخن سراست كه هر دو به گونه‏اى بدان اشاره داشته‏اند.
حافظ:
صبح خیزى و سلامت طلبى چون حافظ
هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم
شهریار:
شهریارا به بياض سحر و زر خط شمع
كه همه مشق خود از سر خط قرآن كردم
پيوند و ارتباط معنوى شهریار با حافظ در اشعارش چنين تجلى كرده است:
به روى من نگهى كرد در ازل حافظ
كه عشقم این همه توفیق از آن نگه دانست
* * *
گرامى دار چون جان شهریارا تربت حافظ
كه از حافظ كسى را من گرامى‏تر نمى‏دانم
* * *
به شهریار بده گنج راز خود حافظ
كه گوهرى تو، قدر تو گوهرى داند
شهریار در بيش از پنجاه غزل به استقبال حافظ رفته كه در اين جا براى نمونه به يكى از اين غزل‏ها [واصلان/ استقبال از غزل الا یا ایها الساقى...] اشاره مى‏شود: واصلان
جبین بگشا كه مى‏بندیم از این غمخانه محمل‏ها
چه خرم سرزمین‏هایى كه در پیش است منزل‏ها
چه غم گر آب‏و گل سودا كنند از ما به جان و دل
كه برخیزیم از گل‏ها و بنشینیم در دل‏ها
وفایى نیست در گل‏ها، منال اى بلبل مسكین
كز این گل‏ها پس از ما هم فراوان روید از گِل‏ها
برو نور خدا كن دیده‏بان كشتى توفیق
كه كشتى‏ها به نور دیده‏بان یابند ساحل‏ها
گرفتم زاهد وقتى به حسن خاتمت اندیش
بسا كز بعد خرمن داده بر بادند حاصل‏ها
چراغ عشق را خیره است چشم عقل‏ها زانروست
كه عاقل‏ها به كار عشق مى‏گیرند جاهل‏ها...
به دریا واصلان دریا شوند از وسعت مشرب
معاذاله كه خود را هم خدا بینند واصل‏ها
به نقش روى باطل برنگردى شهریار از حق
كه این‏خود نقش‏بطلان‏است از حق روى باطل‏ها
3. شهریار و رويدادهاى اجتماعى
آنچه سبب گشايش اين فصل گردیده وجود مشخصه‏اى مهم در شخصيت استاد شهریار مى‏باشد كه در اين جا از آن به «موقعيت سنج بودن» ياد مى‏شود. اين ويژگى شخصيتى استاد شهریار كه بى‏شك در افراد ديگرى نيز يافت مى‏شود نقش اساسى در ساختار زندگى او داشته است. به عبارتى دیگر، نحوه سرودن و انگيزه سرودن شهریار نشان مى‏دهد كه شعر را براى شعر نساخته، بلكه درك زمان و موقعیت، عامل اساسى سرودن اغلب اشعارش بوده كه این نیز اختصاص به اشعار دوران خاصى ندارد و خود استاد نیز در جایى به این نكته اشاره دارد. شايد يكى از مهم‏ترين دلايل جهانگير شدن نام شهریار نيز بهره‏مندى از چنين صفتى باشد كه باعث گردیده تا هر زمان و هر مكان كه شعر گفته، متأثر از واقعیت حاكم و ملموس براى همه باشد كه ‏این ‏نیز به ‏صداقت ‏شعرى ‏شاعر افزوده ‏است.
براى فردى كه نزدیك به 85 سال عمر كرده باشد، بى‏شك وقایع فراوانى در زندگى اتفاق خواهد افتاد. شهریار نيز از اين قاعده مستثنى نيست. ولى از آنجا كه نقل همه رویدادهاى اتفاق افتاده تقریبا ناممكن است لذا در این جا نیز به برخى از این‏ها اشاره مى‏شود و هر اهل ذوقى، خود مى‏تواند ادامه این رشته را دنبال كند. و اما اشعارى كه در این قسمت، براى معرفى انتخاب شده‏اند عبارتند از:
پیام به انشتن
پیام دانوب به جامعه بشر
قصیده‏اى در رثاى آیت‏اللّه‏ بروجردى
قصیده‏اى در شأن آیت‏اللّه‏ علامه طباطبائى
تقریظى به كتاب الغدیر
1. انشتن یك سلام ناشناس البته مى‏بخشى
دوان در سایه روشن‏هاى يك مهتاب خليايى[!]
نسیم شرق مى‏آید، شكنج طره‏ها افشان
فشرده زیر بازو شاخه‏هاى نرگس و مریم
از آنهايى كه در سعديه شیراز مى‏رويند
ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگل‏ها
دوان مى‏آید و صبح سحر خواهد بسر كوبید
در خلوت‏سراى قصر سلطان ریاضى را
* * *
2. انشتن آفرین بر تو:
خلأ با سرعت نورى كه دارى درنوردیدى
زمان‏درجاودان‏پى‏شدمكان‏درلامكان‏طى‏شد
حیات جاودان كز درك بیرون بود پیدا شد
بهشت‏روح‏علوى‏هم‏كه‏دین‏مى‏گفت‏جزاین‏نیست
تو با هم آشتى دادى جهان دین و دانش را
انشتن ناز شست تو:
نشان‏دادى‏كه‏جرم‏وجسم‏چیزى‏جزانرژى‏نیست
اتم تا مى‏شكافد جزو جمع عالم بالاست
به چشم موشكاف اهل عرفان و تصوف نیز
جهان ما حباب روى چین آب را ماند
من ناخوانده دفتر هم كه طفل مكتب عشقم
جهان جسم، موجى از جهان روح مى‏بینم
اصالت نیست در ماده
* * *
3. انشتن‏صدهزاراحسن ولیكن صدهزار افسوس
حریف از كشف و الهام تو دارد بمب‏مى‏سازد
انشتن اژدهاى جنگ!
جهنم كام وحشتناك خود را باز خواهد كرد
دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد
دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد كرد
چه مى‏گویم؟
مگر مهر و وفا محكوم اضمحلال خواهد بود
(مگر آه سحر خیزان سوى گردون نخواهدشد)
مگر یك مادر ازدل (واى‏فرزندم)نخواهدگفت
* * *
4. انشتن بغض دارم در گلو دستم به دامانت
نبوغ خود به كام التیام زخم انسان كن
سر این ناجوان‏مردان سنگین دل به راه آور
نژاد و كیش و ملیت یكى كن اى بزرگ استاد
زمین یك پایتخت امپراطورى وجدان كن
تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
* * *
5 . انشتن نامى از ایران ویران هم شنیدستى؟
حكیما محترم مى‏دار مهد ابن‏سینا را
به این وحشى تمدن گوشزد كن حرمت ما را
* * *
6 . انشتن پا فراتر نه جهان عقل هم طى كن
كنار هم ببین موسى و عیسى و محمد را
كلید عشق را بردار و حل این معما كن
وگر شد از زبان علم این قفل كهن وا كن
* * *
7. انشتن باز هم بالا
خدا را نیز پیدا كن.

4. شهریار از نظر اهل عرفان و ادب

بر هر صاحب فكرى روشن است كه یكى از شایسته‏ترین معیارهاى شناخت هر فردى، دانستن نظرات انسان‏هاى لایق و صاحب شخصیت در مورد او است. شهریار نيز كه خود از شخصيت ادبى و اجتماعى بالايى برخوردار بوده، نظرات افراد روشن ضمیرى را بخود جلب كرده است. در این جا با آوردن نمونه‏هایى از نظرات این انسان‏هاى بزرگوار، به شخصیت الهى این سخن‏سراى نامى بیش‏تر پى مى‏بریم.

4-1. آیت‏اللّه‏ بهاءالدینى

يكى از شاگردان نزديك آیت‏اللّه‏ بهاءالدینى چنين نقل مى‏كنند:
«روزى صحبت از شعر و شاعرى به میان آمد، [حضرت آیت‏اللّه‏ بهاءالدینى] با جمله‏اى كوتاه فرمود:
«بنده اشعار زیادى درباره اهل بیت علیهماالسلام ؛ خصوصا حضرت على علیه‏السلام شنيده‏ام، ولى براى من هیچ شعرى همچون اشعار شهریار تبريزى، جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا كردم. بعدا دیدم برزخ را از او برداشتند!!»

4-2. آیت‏اللّه‏ خامنه‏اى

حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏اى در بخشى از سخنان خود در ديدار اعضاى عالى رتبه فرهنگى جمهورى آذربايجان و برگزاركنندگان كنگره بزرگداشت استاد شهریار در تاريخ يازدهم آذر ماه 1371 چنين مى‏گويد: «... در شعر فارسى شهریار، خصوصیت عمده‏اى كه وجود دارد، اين است كه «شعر» به معناى واقعى و حقيقى كلمه است یعنى فقط نظم كلمات نيست، لب احساس و خیال است. گاه اين زبان تا آن جا اوج مى‏گيرد كه ما غزل‏هايى را در اشعار فارسى شهریار مى‏بينيم كه در رديف غزل‏هاى درجه يك اشعار فارسى است.
... شهریار در دوران مهمى از زندگى‏اش، (در حدود شاید سى سال آخر زندگى‏اش) یك دوران عرفانى و معنوى بسیار زیبایى را گذرانده و به انس با قرآن و معنویات و خودسازى پرداخت؛ به خودش پرداخت و سعى كرد باطن و معنویت خود را صفایى ببخشد.»

4- 3. استاد مهرداد اوستا

مرحوم، استاد مهرداد اوستا در بخشى از سخنان خوددركيهان‏فرهنگى‏درموردشهریارچنين‏مى‏گويد:
«غزل شهریار درست است كه كاملاً غزل است، ولى خیلى از آن‏ها فرق مى‏كند با غزلى كه گذشتگان دارند، از جمله اساتید بزرگ غزل و قصیده، استاد «امیرى [فیروزكوهى]» بود. در استادى ایشان سخن نیست و واقعا استاد برترى هم بودند. ولى آن تازگى و جهشى كه در غزل شهریار وجود دارد، نه در غزل امیرى وجود دارد و نه در غزل رهى [معیرى]. كه این‏ها از مهم‏ترین غزل سرایان روزگار ما هستند... اگر غزل‏هاى استاد امیرى و یا مرحوم رهى را پیش رو بگذاریم و عنوان آن‏ها را از آن غزل‏ها بگیریم، كم‏تر درك مى‏كنیم كه متعلق به زمان ماست یا مربوط به زمان گذشته است.
... مرحوم شهریار از نظر اعتقادات در جاى رفيعى قرار داشت عجيب به سمت اعتقادات گرايش داشت تا آن جا كه حتى گاهى اوقات به صورت تعصب جلوه مى‏كند كه البته اين طور نبود. همیشه ده روز قبل از ماه مبارك رمضان روزه مى‏گرفت، هر چند توان جسمى او مناسب نبود. روزى كه در همان مجلس بزرگداشت خدمتشان رفتیم مبلغى به صورت تشویق، تقدیمشان شد كه آن را عینا تقدیم خانواده‏هاى جنگزده كرد و من بعدها شنیدم كه حتى ایشان هر ماه مبالغى از حقوق ماهیانه خودش را هم به این امر اختصاص داده بود.»
حسن ختام مقال وصف‏الحال استاد شهریار از زبان خويش:
به مرگ چاره نجستم كه در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا كه جاودان مانم
در آشیانه طوبا، نماندم از سر ناز
نه خاكیم كه به زندان خاكدان مانم
زجویبار محبت چشیدم آب حیات
كه چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم
غبار چشمه حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم
به خشت و گل نه فرود آمده سرم، گفتى
كه در سراچه امكان به لامكان مانم
به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
كزین ترانه به مرغان صبح خوان مانم

منابع :

1. احمد كاویانپور: زندگانى ادبى اجتماعى استاد شهریار، انتشارات اقبال، چاپ اول، تهران، 1375.
2. مجله سروش، شماره 755، سال هفدهم، شهریور ماه 1374.
3. يادنامه شهریار (ويژه بزرگداشت ششمين سالگرد غروب استاد شهریار)، شهریور ماه 1373، حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى آذربایجان شرقى.
4. سیّدحسین شفیعى: حاج آقا رضا بهاءالدینى (آیت بصیرت)، انتشارات سازمان تبلیغات، چاپ سوم، بهار 1376، قم.
5 . شهریار از نگاه حضرت آية‏اللّه‏ خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، آذربایجان شرقى، چاپ اول، 1372.
6 . ديوان اشعار شهریار، 3 جلد، انتشارات زرین و نگاه، چاپ چهارم، 1375، تهران.
برگرفته از : مجله هنر دينى، شماره 8

منبع:سایت حوزه نت